چه قدر جدي شوخي ميکنيم!...

هر چی بخوای داریم بیاااااااااا!!!

همه چی ی ی ی ییی ییییییز

چه قدر جدي شوخي ميکنيم!...

چه قدر جدي شوخي ميکنيم!...

 


از پيرمردي پرسيدم:دنيا را چطور ميبيني؟

جواب داد:خيلي تار.


صندلي که ميتواند تصور کند روزي روزگاري

درختي در جنگل بوده است.


از آن موقع که پيرمرد سمعکش را گم کرده بود

حرفهاي مردم زيبا ومنطقي به نظرش ميرسيد.
 


تنبل انقدر خوابش طول کشيد که خواب ديد

بيداره شده و براي همين هم دوباره خسته شدو خوابيد.


جاه طلبي بعضي ها انقدر زياد است که

ميخواهند بالاتر از همه باشند اگرچه حتي بالاي دار باشند.


جاده فروتني از گردنه ي غرور ميگذرد.
 

 


بزنننننننننن کف قشنگرو..

هووووووووويووووووووووهوووووو

 

حال کرديد؟؟اااا راستي سلام خوبيد؟؟؟؟

 

واااااااااي ميدونم ميييييييييي دونم که چقدر دلتون برام تنگيده بود

خببب من که گفته بودم مدرسه ميرم

آره ديگه بروبچ ببخشيد اگه زياد نميام و اینا و اونا

 

...

...

 

دنبال چی میگردین دیگه؟؟

بستتونه دیگه همین.

تا آپ بعدی گود باااااااای



نظرات شما عزیزان:

.......
ساعت15:56---10 آذر 1390
بدو جمعش کن بابا حماااااال

.......
ساعت15:56---10 آذر 1390
بدو جمعش کن بابا حماااااال

هما
ساعت12:31---23 آبان 1390
sسلام مرضیه جونم...مرسی که اومدی سر زدی.. منم دلینکت کردم تو هم منو به اسم خود خودم بلینک

هما
ساعت12:30---23 آبان 1390
sسلام مرضیه جونم...مرسی که اومدی سر زدی.. منم دلینکت کردم تو هم منو به اسم خود خودم بلینک

اروررررررا
ساعت17:42---26 مهر 1390
مادرم همیشه از من می‌پرسید: مهمترین عضو بدنت چیست؟

طی سال‌های متمادی، با توجه به دیدگاه و شناختی که از دنیای پیرامونم کسب

می‌کردم، پاسخی را حدس می‌زدم و با خودم فکر می‌کردم که باید پاسخ صحیح

باشد

وقتی کوچکتر بودم، با خودم فکر کردم که صدا و اصوات برای ما انسان‌ها بسیار

اهمیت دارند، بنابراین در پاسخ سوال مادرم می‌گفتم: مادر، گوش‌هایم

او گفت: نه، خیلی از مردم ناشنوا هستند. اما تو در این مورد باز هم فکر کن،

چون من باز هم از تو سوال خواهم کرد

چندین سال سپری شد تا او بار دیگر سوالش را تکرار کند. من که بارها در این

مورد فکر کرده بودم، به نظر خودم، پاسخ صحیح را در ذهن داشتم. برای همین،

در پاسخش گفتم: مادر، قدرت بینایی برای هر انسانی بسیار اهمیت دارد. پس

فکر می‌کنم چشم‌ها مهمترین عضو بدن هستند

او نگاهی به من انداخت و گفت: تو خیلی چیزها یاد گرفته‌ای، اما پاسخ صحیح

این نیست، چرا که خیلی از آدم‌ها نابینا هستند.

من که مات و مبهوت مانده بودم، برای یافتن پاسخ صحیح به تکاپو افتادم

چند سال دیگر هم سپری شد. مادرم بارها و بارها این سوال را تکرار کرد و هر

بار پس از شنیدن جوابم می‌گفت: نه، این نیست. اما تو با گذشت هر سال

عاقلتر می‌شوی، پسرم.

سال قبل پدر بزرگم از دنیا رفت. همه غمگین و دل‌شکسته شدند

همه در غم از دست رفتنش گریستند، حتی پدرم گریه می‌کرد. من آن روز به

خصوص را به یاد می‌آورم که برای دومین بار در زندگی‌ام، گریه پدرم را دیدم

وقتی نوبت آخرین وداع با پدر بزرگ رسید، مادرم نگاهی به من انداخت و پرسید:

عزیزم، آیا تا به حال دریافته‌ای که مهمترین عضو بدن چیست؟

از طرح سوالی، آن هم در چنان لحظاتی، بهت زده شدم. همیشه با خودم فکر

می‌کردم که این، یک بازی بین ما است. او سردرگمی را در چهره‌ام تشخیص داد

و گفت: این سوال خیلی مهم است. پاسخ آن به تو نشان می‌دهد که آیا یک

زندگی واقعی داشته‌ای یا نه


برای هر عضوی که قبلاً در پاسخ من گفتی، جواب دادم که غلط است و برایشان

یک نمونه هم به عنوان دلیل آوردم


اما امروز، روزی است که لازم است این درس زندگی را بیاموزی

او نگاهی به من انداخت که تنها از عهده یک مادر بر می‌آید. من نیز به چشمان پر

از اشکش چشم دوخته بودم. او گفت: عزیزم، مهمترین عضو بدنت، شانه‌هایت

هستند

پرسیدم: به خاطر اینکه سرم را نگه می‌دارند؟

جواب داد: نه، از این جهت که تو می‌توانی سر یک دوست یا یک عزیز را، در حالی

که او گریه می‌کند، روی آن نگه داری

عزیزم، گاهی اوقات در زندگی همه ما انسان‌ها، لحظاتی فرا می‌رسد که به

شانه‌ای برای گریستن نیاز پیدا می‌کنیم. من دعا می‌کنم که تو به حد کافی

عشق و دوستانی داشته باشی، که در وقت لازم، سرت را روی شانه‌هایشان

بگذاری و گریه کنی


از آن به بعد، دانستم که مهمترین عضو بدن انسان، یک عضو خودخواه نیست.

بلکه عضو دلسوزی برای خالی شدن دردهای دیگران بر روی خودش است

مردم گفته هایت را فراموش خواهند کرد ، مردم اعمالت را فراموش خواهند کرد ،

اما آنها هرگز احساسی را که به واسطه تو به آن دست یافته‌اند ، از یاد نخواهند

برد ، خوب یا بد


مهران
ساعت16:13---25 مهر 1390
سلام

شرمنده یه چند وقتی بود نبودم

آپت تئپ بود

منم آپم

منتظرمااا


دیوووووووووووووووووونه
ساعت19:14---24 مهر 1390
ایوووووولللللللل
خیلی باحال بود بودیییییی
منم تا چند دقیقه دیگه میاپم
وقت کردی بیا گلی خانوم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, ] [ 18:46 ] [ girl ] [ ]